کد مطلب:317016 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:390

یک شبهه
گفتیم كه برادران مادری حضرت عباس علیه السلام به سفارش حضرت علیه السلام و تحریك وی به میدان رفته و هر سه نفر قبل از خود حضرت عباس علیه السلام به شهادت رسیدند.

در اینجا بعضی از مورخان و علماء اهل سنت به مقام شامخ حضرت عباس علیه السلام اهانت نموده و در حق ایشان جفای بسیار روا داشته اند و نسبت ناجوانمردانه ای به حضرت عباس علیه السلام داده اند. از آنجا كه احتمال می دهم، بعضی از برادران و خواهران دینی این نسبت ناروا را از جایی بخوانند یا از كسی بشنوند، تصمیم گرفتم كه اصل كلام این چند مورخ و عالم بی انصاف را نقل نموده و آن گاه نقد نمایم. ایشان می گویند: «در روز عاشورا و در صحنه ی كربلا، عباس به برادران خود عبدالله، جعفر و عثمان گفت: شما قبل از من به میدان بروید تا



[ صفحه 55]



كشته شوید و من وارث شما بشوم. چون شما فرزندی ندارید!!» به عقیده ی این آقایان حضرت عباس علیه السلام به خاطر مال دنیا و ارث و میراث، برادران خود را روانه ی میدان كرد!!!

اما این مطلب و این نسبت از چند جهت، نمی تواند صحت و اعتبار داشته باشد. چون علاوه بر این كه از نظر فقهی و حكم شرعی خدشه دار و بی اساس است، از نظر عقلی نیز كاملا بی معنی و غیر منطقی است. از نظر قانون ارث، پدر و مادر و اولاد از طبقه ی اول هستند و برادر و خواهر از طبقه دوم. مادامی كه حتی یك نفر از طبقه اول زنده باشد پشیزی از ارث به احدی از طبقه دوم نمی رسد. و همه ی ما می دانیم كه حضرت ام البنین علیهاالسلام كه مادر عباس علیه السلام و برادرانش بوده است در روز عاشورا زنده بوده است. بنابراین اگر ارثی هم در كار باشد این ارث به خود ام البنین علیهاالسلام كه مادر است و از طبقه ی اول، می رسد نه به حضرت عباس علیه السلام كه برادر است و از طبقه دوم.

از نظر عقلی نیز این حرف ها با مقام و منزلت حضرت عباس علیه السلام سازگار نیست. حتی اگر هم قبول كنیم كه برادران حضرت ارثی داشتند و ارث آنها هم به حضرت عباس علیه السلام می رسید، باز هم بسیار بعید است كه حضرت عباس علیه السلام این جمله را بگوید. زیرا كسی كه اهل دنیا و ارث و میراث باشد و به این چیزها دل خوش كند، هرگز و هیچ گاه جرأت و جسارت شهادت در راه خدا، آن هم به صورتی دردناك را ندارد و اصلا هیچ عقل سالمی نمی پسندد كه كسی كه یقین دارد چند لحظه بعد تیكه پاره شده و به شهادت می رسد، چند دقیقه



[ صفحه 56]



قبل از شهادت به فكر جمع مال و میراث باشد. علاوه بر همه ی اینها اگر حضرت عباس علیه السلام اهل دنیا بود، اصلا با حسین علیه السلام همراهی نمی كرد و اصلا وارد كربلا نمی شد و یا اگر هم می شد، وقتی پای چراغ تاریك می گشت و عرصه تنگ می شد، می گذاشت و می رفت. و باز هم علاوه بر آن، اگر حضرت عباس علیه السلام اهل دنیا و درهم و دینار بود، دشمن حاضر شد چند بار شتر و استر درهم و دینار به ایشان بدهد تا از حسین علیه السلام دست بردارد! چرا حضرت عباس علیه السلام آنها را نگرفت و دست از حسین علیه السلام برنداشت؟ چرا امان نامه را به سینه ی دشمن كوبید؟ اگر حضرت عباس اهل دنیا بود حداقل باید حسین علیه السلام را رها می كرد و به دنبال میراث برادران خود روانه می گشت!

و این هم یك امر طبیعی است كه هر كس اهل دنیا و مقامات و مظاهر دنیوی باشد از جنگ و قتال و خون و خونریزی وحشت دارد و او نیز همانند دنیایی كه طالب آن است، بی وفا و عهدشكن خواهد بود. ولی آیا حضرت عباس علیه السلام چنین بودند؟ هیهات!

مطمئن باشید كه اگر عباس علیه السلام چنین بود كه این چنین مورخانی و چنین علمایی می گفتند دیگر نه عباس، عباس بود و نه ما و شما عباس را عباس می دانستیم! و همین كه عباس علیه السلام در دل تاریخ و تاریخ دلها و قلب جوانمردان و ذهن قهرمانان و پهلوانان جاویدان شده است، خود نشان جوانمردی، صداقت، وفا و پایمردی عباس علیه السلام است. به نظر قاصر من حضرت عباس علیه السلام شاید به دو دلیل برادرانش را قبل از خود روانه ی میدان كرد. یكی این كه آنها كم تجربه تر و كم سن و



[ صفحه 57]



سال تر بودند و احتیاج به محرك، پشتوانه و دل گرمی داشتند كه خود حضرت عباس علیه السلام بود. دوم این كه حضرت عباس علیه السلام می خواست از شهادت برادران خود مطمئن شود تا از این طریق هم از تردید و دودلی احتمالی آنها جلوگیری كند و هم از اجر خانواده شهید بهره ور شده و ثواب مصیبت صبر را به دست بیاورد.

بنابراین یك نتیجه عقلی می توان گرفت و آن این كه اگر حضرت عباس علیه السلام به برادرانش گفت، شما زودتر از من به میدان بروید، به چند جهت بوده است:

همان گونه كه ذكر شد، یكی این كه برادران حضرت عباس علیه السلام از وی كوچك تر و كم تجربه تر بودند و از قوت و استحكام حضرت عباس علیه السلام برخوردار نبودند و حضرت عباس علیه السلام با خود فكر می كرد مبادا من كشته شوم و برادرانم در راه خودشان شك كنند و دست از یاری امامشان امام حسین علیه السلام بردارند. علاوه بر این خود این سه بزرگوار می دانستند كه حضرت عباس علیه السلام برادر بزرگ آنها، تكیه گاه و پشت و پناه آنهاست و لذا خودشان نخواستند كه قبل از خودشان، امید و تكیه گاهشان را از دست بدهند. و باز هم می توان اضافه كرد كه حضرت عباس علیه السلام می خواست با چشم خود، شهادت برادرانش را ببیند، تا هم ثواب بیشتری ببرد و هم وفاداری خودش را به ولایت و امامت بیش از پیش اثبات كند و هم از كوچكترین لغزش احتمالی برادران خود جلوگیری نماید. با همه این حرفها، در منابع شیعه و گزارشات مورخان موثق، این لفظ كه حضرت عباس علیه السلام به برادرانش



[ صفحه 58]



فرموده باشد: «شما بروید و كشته شوید تا من وارث و میراث خوار شما باشم» اصلا نیامده است. و به فرض محال كه بپذیریم حضرت عباس علیه السلام دقیقا این لفظ و این جمله را بكار برده باشد، قطعا مراد و منظورش معنای ظاهری لفظ ارث و وارث و میراث نیست بلكه به قرینه عقلیه، حالیه و مقامیه (آنچه كه بیان گردید) به دست می آید كه مراد حضرت عباس علیه السلام از این كه می فرمایند:

«... من می خواهم وارث شما باشم»، این است كه «من می خواهم وارث ثواب مصیبت شهادت شما باشم»، نه وارث ارث و میراث، ملك و املاك و مال و منال دنیای شما! هیهات! هیهات! هیهات!

مؤلف محترم كتاب ارزشمند «چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام در جلد اول صفحه ی 195 به بعد به خوبی و با تفصیل كامل و مشروح، این شبهه را تحت عنوان «تحریف تاریخ!» مطرح نموده و مبسوطا جواب داده اند. ما هم به خاطر رعایت در امانت عین عبارات ایشان را نقل می كنیم.